اشتباه اردك

اردك جواني كنار درياچه اي زندگي مي كرد كه ماهي بسيار داشت .اردك شنيده بود كه ماهي بسيار خوشمزه است ،اما تا آن روز ماهي نديده بود.يك شب مهتابي ، به قصد گرفتن ماهي به درياچه رفت .قدري در آب نگاه كرد و عكس ماه را در آب ديد . تصور كرد كه ماهي همين است .خود را روي عكس ماه انداخت ، اما هر چه تلاش كرد چيزي به چنگش نيامد. روز بعد اين ماجرا را با يك مرغابي پير در ميان گذاشت و گفت: "شنيده بودم كه ماهي خيلي لذيذ است ، اما تجربه كردم و ديدم ماهي را نمي توان گرفت."

مرغابي پير پرسيد:"چرا نمي شود،مگر تو چطور مي خواستي ماهي بگيري؟"

اردك جوان همه چيز را شرح داد . مرغابي پير خنديد و گفت :"اينكه تو ديده اي ماهي نبوده ،بلكه عكس ماه بوده كه تو به جاي ماهي مي خواستي بگيري. بعد از اين هم سعي كن به جاي ماهي دنبال عكس ماه نروي ، زيرا هر كس اشتباهي را دوبار تجربه كند ، پشيمان مي شود. "

اردك گفت: " راست مي گويي ، من اشتباه كرده ام ." ولي از بس كمرو و خجالتي بود از مرغابي پير نپرسيد كه ماهي چگونه چيزي است . او نمي دانست كه پرسيدن و ياد گرفتن عيب نيست و اگر از اول هم از ديگران پرسيده بود، نشاني ماهي را به او مي دادند. به همين دليل شب هاي بعد هم هر وقت يك ماهي را در آب مي ديد ، فكر مي كرد آن هم عكس ماه است و با خود مي گفت : هر كس آزموده را دو بار بيازمايد پشيمان مي شود . به همين دليل هم از گرفتن ماهي مايوس شد و هيچ وقت به آرزوي خود نرسيد.